هدیه آسمانی من بوی بهشت می دهی ...

خرید برای سیسمونی

1392/11/17 13:51
203 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر پسری, قند عسلی

دیروز یعنی جمعه ٢٠/١٠/٩٢ با مامان و بابام رفتیم خ بهار و پاساژ چهلستون و برای شما کلی وسایل خوشمل خریدیم تا ایشاالله شما سالم بدنیا بیای و از همشون به شادی و سلامتی استفاده کنی عزیزم.

نمی‌دونی وقی روروئک و کالسکه رو خریدیم چقدر ذوق کردم که شما میای و باهاش کلی بازی میکنی و چقدر خوردنی میشی.

فکر میکنم ٣ ساعت طول کشید تا خیابون بهار رو گشتیم و خرید کردیم. دیگه وقتی رسیدیم خونه, مامانی نا نداشت حرف بزنه و فقط دلش یه عالمه غذا میخواست که نداشتیم. البته بابا جون هم زنگ زد و برای ناهار باقالی پلو با گردن برای من و برای خودش هم کتف کبابی سفارش داد و نهار خوردیم. راستی از اونجا برای دوستت محمدآیین که همین پنجشنبه تولدش هست هم یه لباس خیلی خوشگل خریدیم. وای مامان جونم تا الان نرفته بودم خیابون بهار و نمی‌دونستم چقدر لباساش خوجگلند!!!!!!!!!!!! آخه مامان زیاد تو نخ بچه‌ها و خرید واسه اونا نبوده و اصلا نمی‌دونست که چه چیزای خوجگلی برای نی‌نی های گل هست.

راستی بابایی هم داشت واسه امتحانای امروزش که خیلی سخته درس میخوند عزیزم که نتونست باهامون بیاد. الان که دارم اینا رو مینویسم تو اداره هستم و بابایی هم راه افتاده که بره دانشگاه و امتحاناش رو بده. دعا کن عزیزم که خوب امتحان بده.

خواستم بگم بابایی چند وقته خیلی با شما صحبت میکنه و دیشب هم همش دست میکشید رو شکم مامانی و با شما حرف میزد عسلم و میگفت که خیلی خیلی دوست داره. چهار روز پیش هم برای اولین بار وقتی بابایی دستش رو شکم من بود و با شما حرف میزد شما چند تا گلد محکم زدی که بابایی کامل زیر دستش حرکات شما رو حس کرد و خیلی خیلی خوشش اومد. البته همیشه تکون میخوری گلم ولی فکر میکنم انقدر ضعیف و آروم باشه که فقط من حس میکنم و بابا جون از روی شکم من حس نمی‌کرد و بقول خودش فقط بالا پایین رفتن شکم منو برای نفس کشیدنم حس میکرد.قهقهه

ایشاالله سالم و صالح بدنیا بیای و مامان و بابا رو خیلی خیلی خوشحالتر کنی جیگر مامان.ماچ

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)